حکایت آهنگر سوخته
:: گروه سرگرمیها | جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد...
- ۰ نظر
- ۱۹ تیر ۹۴ ، ۲۰:۵۶