سرگرمیها

پایگاه تفریحی و فرهنگی سرگرمیها
سرگرمیها

وب سایت تفریحی و فرهنگی " سرگرمیها "
از ســـــــال 93 مطالعات خود را بر پایه اصول
تفریحات سالم و جذاب در محیط مجازی آغاز
کرده است و هم اکـــــنون نیز در حال تکمیل
پروژه نیمه کاره خود است!
حاصل کار ارائه شــــــده نسخه آزمایشی و
بخش کوچکی از خدمــــــات "سرگرمیها " تا
رونـمایی از نســـخه اصلی سایت است اما
برای محقق شدن تعدادی از ایـــــــده ها و
امکانات انحصــــاری ممکن است مـاه ها به
طـول بینجامد اما وارد کننده امـــکانات جدید
و شاخصی در ایـن حــــوزه خواهیم بود و با
دستی پر خواهیم آمد ...!

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۴، ۱۰:۱۱ - دریا ...
    :)))))
  • ۲۴ تیر ۹۴، ۱۸:۱۶ - Sami Poya
    عالی
  • ۲۳ تیر ۹۴، ۱۵:۵۲ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

حکایت کلوچه

:: گروه سرگرمیها | سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

حکایت کلوچه

زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .

  • :: گروه سرگرمیها

کره های گرد

:: گروه سرگرمیها | دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

کره های گرد

مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست می کرد و او آنرا به تنها بقالى روستا مى فروخت. آن زن روستایی کره ها را به صورت قالب های گرد یک کیلویى در می آورد و همسرش در ازای فروش آنها، مایحتاج خانه را از همان بقالی مى خرید.

  • :: گروه سرگرمیها

دل تنگ؛

:: گروه سرگرمیها | دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ

دل تنگ

دل تنگم؛
همانند مرغ عشقی در قفس
که پرواز جفتش را دید؛
یا شاید هم همانند؛
پرستویی پر شکسته که کوچ
همسفرش را دید...

  • :: گروه سرگرمیها

شاعرانه و رمانتیک

:: گروه سرگرمیها | دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

شاعرانه و رمانتیک

ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟»
ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟»

  • :: گروه سرگرمیها

رستوران شیک

:: گروه سرگرمیها | دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

رستوران شیک

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»

  • :: گروه سرگرمیها

رفاقت!

:: گروه سرگرمیها | دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۷ ق.ظ

رفاقت

یک دوستی بی نظیر!

  • :: گروه سرگرمیها

پسرخاله

:: گروه سرگرمیها | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ

قبیله کلاه قرمزی

یه مورچه صد بارم که دونش

بیوفته، صد دفعه ورش میداره

واس چی؟

واس این که امید داره...!

  • :: گروه سرگرمیها

رسم دنیا

:: گروه سرگرمیها | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ

رسم دنیا

خداحافظ کمی غمگین،

به یاد اون همه تردید،

به یاد آسمونی که منو،

از چشم تو میدید....

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادس!

بدونی بی تو و با تو،

همینه رسم این دنیا.!

  • :: گروه سرگرمیها

دکتر شریعتی

:: گروه سرگرمیها | شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

دکتر شریعتی

بهترین مترجم کسی است که:
سکوت دیگران را ترجمه کند!

شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد ...

  • :: گروه سرگرمیها

حکایت آهنگر سوخته

:: گروه سرگرمیها | جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

آهنگر سوخته

حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد...

  • :: گروه سرگرمیها